باران ، من ، خاطره هام

ساخت وبلاگ
روز چهارشنبه ی هفته ی قبل من و مامان و بابام با باران و مامان باباش رفتیم پیک نیک تو روستای قلات که چند کیلومتر از شیراز فاصله داره . باران از همون اول راه بالشش رو از صندوق عقب برداشت و خوابید . قرار بود دوستش امیر محمد که 2 سال ازش کوچکتر بود هم بیاد .  تنها پسری که باهاش صلاح میره همین امیرمحمده . وگرنه در برابر پسرای دیگه مثه خروس جنگی می مونه !  رسیدیم قلات و رفتیم خونه ی خاله ی امیرمحمد . او باران ، من ، خاطره هام...
ما را در سایت باران ، من ، خاطره هام دنبال می کنید

برچسب : سوتی, نویسنده : sahar867 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:02

میخوام از خودم حرف بزنم . 16 ساله هستم . اسمم همونطور که میدونید سحره . پوستم سفیده و دماغ قلمی دارم و چشما و موهای سیاه . موهام فره . شیرازیم و یکی از طرفدارای حافظ !  هیچ میدونستید سعدی خلیفه ی عباسی رو میپرستیده ؟ اون حتی توی یکی از شعراش برای کشته شدن خلیفه ی عباسی عزاداری میکنه . اما مولانا از این اتفاق خوشحاله و شعر شادی در این مورد گفته . بگذریم ! دوستم ( همونی که همیشه میخواد کلاس بیاد ) ا باران ، من ، خاطره هام...
ما را در سایت باران ، من ، خاطره هام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sahar867 بازدید : 127 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:02